عکاسی در شرایط سخت
بطور قطع همه ما بر این واقعیت اشراف داریم که گرفتن یک عکس خوب چه کاربردی و چه هنری (art) نیاز به پیش زمینه هایی دارد که عدم وجود آنها قطعا صدماتی را به روند شکل گیری یک عکس خوب وارد مینماید و یکی از آن بسترها آرامش فکری و ذهنی هنرمند عکاس است.
حال برای درک بیشتر موضوع به بررسی یک روز کاری یک عکاس تبلیغات میپردازیم.
یک عکاس تبلیغات خوب و زرنگ و پر انرژی قطعا دیگر 8 صبح از خواب بیدار میشود.(البته این بدون احتساب استرسی است که هنگام دیدن کابوس بر او وارد میشود) پس با فرض این که عکاس سر حال از خواب بیدار شود روز را شروع میکنیم. روز با خوردن صبحانه آغاز میکند و بد از آن عکاس سوییچ ماشین را بر میدارد و عازم محل کارش میشود فاصله محل کار تامحل زندگی چند اتوبان می باشد. ماشین را روشن میکند و از کوچه ای که یک طرفه است میخواهد وارد اتوبان مسیر حرکتش شود که ناگهان چند اتومبیلی که عبور ممنوع بسویش می آیندجلویش سبز میشوند. حال نمی داند چه کند حق با اوست و باید راهش را ادامه دهد ولی اقایان و خانومهایی که عبور ممنوع آمده اند راه را سد کرده اند و طلبکارانه میگویند:آقا بزن کنار میخوایم رد شویم.
عکاس مذکور چون به قانون بسیار اهمیت میدهد از این حرف بسیار ناراحت شده و مقاومت میکند ولی بعد از مدتی جر و بحث متوجه میشود که باید از حقش بگذرد و بگذارد که ماشین های خلافکار رد شوند و بروند.البته ماجرا به این سادگی ها که تمام نمیشود یکی از ماشین ها هنگامی که از جلوی عکاس رد میشود یک فحش آبدار و یک فحش ضمیمه نثار عکاس میکند و میگوید فلان فلان شده غقده ای و بعد رد میشود.و عکاس بد بخت را با یک ذهن درب وداغون و تخریب شده در اول صبح رها میکند. عکاس راهش را ادامه داده و به دفتر کارش میرسد. در را باز میکند و وارد میشود همکاران سلام میکنند و عکاس سریع حاضر میشود که یک پروژه سنگین عکاسی را که خیلی هم عجله ای است شروع کند. به محض این که کار شروع می شود تلفن زنگ می خورد. خانوم منشی گوشی را بر میدارد و بعد از چند دقیقه مکالمه خبر جالب و مهیجی را به عکاس می دهد. اقای عکاس از چاپخانه زنگ زدند و گفتند چک فلان مشتری بر گشت خورده و گفتند که سریع مبلغش را به چاپخانه بر گردانید.عکاس می پرسد که مبلغ چک چقدر است و خبر مهلک و شوک آوری میشنود5 میلیون تومان . بعد پیش خودش فکر می کند که اصلا 5 میلیون در حسابش موجودی ندارد حالا چه کار کند. دست از کار میکشد و دنبال مشتری مذکور برای زنده کردن پول چک برگشتی.منشی هر چه با موبایل مشتری تماس میگیرد کسی جواب نمیدهد هم اینطور دفترش. عکاس مستاصل و درمانده شروع میکند به دوست و اشنا برای تهیه پول ساعت میشود2 بعدازظهر که بالاخره یک دوستی پیدا میکند که 5 میلیون به او قرض دهد . خلاصه این قضیه تا ساعت 3 بعدازظهر ادامه پیدا میکنه و پول تهیه میشود عکاس با رضایت از این قضیه که مسئله حل شد در ساغت 3 کارش را دوباره آغاز میکند ولی نه اول ناهار میخورد و بعد میشود ساعت3:30 یک نیم ساعتی کار می کنه که زنگ در به صدا در می آید خانوم منشی اف اف را بر میدارد و می گوید بله و از آن طرف گوشی یک نفر می گوید از شهرداری جهت بازدید آمدیم. ناگهان رنگ از روی منشی می پرد و سریع به عکاس می گوید از شهرداری آمدن برای بازدید . با شنیدن این حرف رنگ از روی عکاس هم می پرد و دو دستی می کوبد توی سرش . میگوید ای داد بی داد این یکی را چه کارش کنیم؟ و در مدت کوتاهی تصویر بسته شدن و پلمپ شدن دفتر و استدیو و جابجایی و خلاصه عواقب وخیم آن از ذهنش به خطور میکند.
بعد از این که مدت زمان کوتاهی میگذرد و حالش سر جایش می آید و می تواند خود را کنترل کند با یاس و نا امیدی می دود که جواب مامور شهرداری را بدهد. در را باز میکند و ناگهان میبیند ک یکی از دوستانش جلو در ایستاده و میخندد بعد خوشحال میشود و میگوید علی تویی؟ او با خنده مسخره ای میگوید شوخی کردم بابا. عکاس از یک طرف خوشحال از این که ماموری در کار نیست و از طرف دیگر ناراحت از این که شوخی دوستش بسیار تکان دهنده و به عبارت دیگر غار نشینی بود او را به داخل دعوت میکند. با هم مینشینند روی صندلی و عکاس بیچاره نفس راحتی میکشد و بعد از مدتی گفتگو دوست عزیزش میرود و آن بد بخت مفلوک را با ذهنی مغشوش و تنی لرزان در وسط کوهی از کار تنها میگذارد ساعت میشود 30/5 بعد از ظهر او ساعت 30/6 دقیقه می بایست تعدادی عکس به مشتریش تحویل دهد ولی به نظر شما در این یک ساعت باقی مانده با این حجم عکاسی این کار شدنی بود؟ حال اگر فرض کنیم که در این یک ساعت میشود این عکسها را گرفت؟
آیا ذهنی که از صبح با چنان مصائب و مشکلاتی روبرو بوده میتواند خلاقیت و هنر نمایی هم از خودش در کند و عکس خوبی به تصویر بکشد؟